بازم پارمیس
دیشب خواب پارمیس رو دیدم و از وقتی که بیدارشدم خیلی حال بدی دارم و احساس دلتنگی تو خواب هم ازش دور بودم و نمی تونستم در آغوش بگیرمش . عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده بود همین که اومدی به خوابم ازت ممنونم و از اعماق وجودم بهت می گم دوستت دارم . ...
نویسنده :
نازی
8:50
هدیه مامان و بابا به پانیذ برای ترک شیشه
هدیه بابا مسعود به دختر نازش هدیه مامان نازی به دختر نازش ...
نویسنده :
نازی
8:37
اگر بودم
این هم به دعوت مامان آرمیتا جون........... اگر ماهي از سال بودم ....... همین مردادی که هستم بودم اگر روزي در هفته بودم ....... پنج شنبه بودم - اگر عدد بودم ........ 9 روخیلی دوست دارم چون عدد شانس منه اگر نوشيدني بودم .............. آب زلال بودم اگر ثواب بودم ............ دوست داشتم به همه کمک کنم و هیچ کس غمی در دل نداشته باشه وقتی از غم دیگران با خبر می شم دلم میگیره اگر درخت بودم ........... سرو بودم آزاد و رها اگر ميوه بودم ......... تمشک بودم اگه گل بودم ........ نسترن بودم اگه آب و هوا بودم .......... برفی بودم چون سرمای برف هم دل نشین است اگه رنگ بودم ...
نویسنده :
نازی
3:50
آخرین پروژه
دیگه تموم شد . پانیذ از شیشه گرفته شد و من هم راحت . الان یک هفته ای هست که پانیذ شیشه نمی خوره و شیر رو با لیوان آموزشی می خوره . به قول خودش بزرگ شدم دیگه ..............
نویسنده :
نازی
13:04
بدون عنوان
امان امان امان
بدون عنوان
من دلم می خواهد،بنویسم از عشق قلمم باش و بگو دل هر پاره ی کاغذ تنگ است بنویس: دل هر شیشه مه روی زمینی سنگ است ...
نویسنده :
نازی
2:46
جملات کوتاه
تنها و ظیفه تو در زندگی این باش د: با خودت رو راست باش.. ........................................................................................................ بعضی ترانهها را می توان بارها و بارها گوش داد بعضی انسانها را میتوان بارها و بارها دوست داشت ! ایلهان برک ...................................................................................................... قدر آدمها...
نویسنده :
نازی
2:32
جمله های کوتاه!!
١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١ بابا جون، من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت، بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد ! بابالنگ دراز جین وبستر ١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١ گفت خیلی میترسم، گفتم چرا ؟ گفت چون از ته دل خوشحالم... این جور خوشحالی ترسناک است…پرسیدم آخر چرا و او جواب داد وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد! بادبادک باز خالد حسینی ١١١١١١١١١١...
نویسنده :
نازی
12:54